روایت های این مطلب برشهای بسیار کوچکی از جامعهی دیروز و امروز ماست. جامعهای که برای انسانها و با انسانها ساخته شده است. بدون در نظر گرفتن این که آنها چه کسانی هستند یا چه عقیده، مرام و مسلکی دارند. سازندگان این روایتها خودِ عینی جامعه است. خودِ انسان؛ انسانِ واقعی که نفس میکِشد، غریزه دارد، در جستجوی نیازهای گوناگون است و هر روز با آرزوهایش به خواب میرود. او در عین حال به خوبی احساسات را درک و در موقعیتهای مختلف مادی و معنوی زیست میکند.
روایت اول، دههی هفتاد خورشیدی:
همسایهای داشتیم که با یک دستگاه ویدیو کاست آیوا «aiwa» وارد آسانسور شد. نگهبان ساختمان در حالی که ترسیده بود، آسانسور را متوقف کرد و به آقای همسایه گفت: «داری با جان خودت و ما بازی میکنی!». سپس رفت از انباری مجتمع، یک گونی خالی برنج «شرکت بازرگانی دولتی» آورد و داخل آن را با کلی روزنامه باطله پر کرد. بعد جعبهی ویدیو کاست را انداخت وسط روزنامهها و درِ گونی را بست. آقای نگهبان گفت: حالا برو بالا با خیال راحت. همینطور هم بیا پایین.
روایت دوم، دههی هشتاد خورشیدی:
شب جمعه سر خیابان محله ما ایست و بازرسی گذاشته بودند. جلوی ماشین دوستم را گرفتند. سمت راست خیابان توقف کردیم. بلافاصله پسر کم سن و سالی تا کمر وارد ماشین شد. داشبورد را باز کرد؛ چشمش به چند حلقه CD موزیک افتاد. با هیجان سی.دیها را یکی یکی انداخت دور انگشتان دست راستش. کمی عقبتر از ماشین، آقای میانسالی با اسلحه کلاشینکف و شلوار پلنگی ایستاده بود. پسر با هیجان بیشتری به او گفت: «حاجی اینارو داشتند!». آن شب مدارک ماشین را گرفتند و خودش را هم فرستادند پارکینگ ترمینال غرب. صبح شنبه دوستم رفت دادگاه و حکم گرفت؛ ۵۰ هزار تومان جریمه.
روایت سوم، دههی نود خورشیدی:
آمده بودم پشت پنجره که ناگهان بالگرد پلیس بالای سر ساختمان روبروی ما ظاهر شد. تعدادی نیروی ویژه با لباسهای سراسر مشکی و چند رشته طناب بر روی پُشت بام فرود آمدند. آنها در یک چشم بر هم زدن کارگاه راپل برپا کردند. کمی بعد به ترتیب طبقات را پایین آمدند. سر راهشان هر چه دیش ماهواره بود کندند و یکی یکی پایین انداختند. فردای آن روز یک خبرگزاری ارزشی این عملیات را با تیتر درشت «طرح مبارزه با دارندگان تجهیزات دریافت امواج ماهواره» اعلام کرد.
روایت چهارم، تهران – دی ۱۳۸۲ – زلزله بم:
با تعدادی از بچههای محل به صورت خودجوش شروع کردیم به جمعآوری کمکهای مردمی. همسایهای داشتیم که آن موقع خلبان هواپیمای جامبوجت بوئینگ ۷۴۷ نیروی هوایی ارتش بود. گفت: «۸ صبح به فرودگاه بم پرواز میکنیم؛ ساعت ۳ صبح، نفر میفرستم برای بارگیری». داشتیم با بچههای محل و دو سرباز نیروی هوایی کمکهای مردمی را بسته بندی میکردیم که سه دختر جوان با چند کیسه پر از لوازم بهداشتی، لباس زیر زنانه، پوشک نوزاد و شیرخشک آمدند. یکی از دخترها گفت: «بیشتر از این نتوانستیم جمع کنیم». کامیون داشت حرکت میکرد که پسر جوانی جلوی آن را گرفت. اورکت سبزش را در آورد و از پنجره داد به من، بعد لبخند گرمی زد و رفت. ساعت ۵ صبح بود و هوا منفی سه درجه.
روایت پنجم، تهران – آبان ۱۳۹۶– زلزله سرپل ذهاب:
خبر رسید در منطقه زلزلهزده نیاز فوری به نیروی پزشک و تجهیزات است. پزشکان و پرستاران و مهندسان محله گروه مشترکی در تلگرام تشکیل دادند تا با تجهیزات کامل و زیر نظر جمعیت هلال احمر به نوبت وارد منطقه شوند. از ۹۴ نفری که اعلام آمادگی کردند ۳۶ نفرشان زن بودند. همگی اعزام شدند و گُل کاشتند.
روایت ششم، تهران – اسفند ۱۳۹۸ – کرونا:
توی محله یک گروه دوچرخه سواری داشتیم که به دلیل پاندمی کرونا تعطیل شده بود. یکی از خانمهای گروه خبر داد ۲۲ خانواده به دلیل شرایط قرنطینه و مشکلات اقتصادی اوضاع خوبی ندارند. از ۷۸ نفر عضو گروه ۷۲ نفر در کمتر از ۲ ساعت کمک نقدی بسیار خوبی جمعآوری کردند. ۶ نفر دیگر با مکافات زیاد دوچرخه هایشان را فروختند و پول آن را تمام و کمال اهداء کردند. ۴ نفرشان زن بودند.
روایت هفتم، فروردین ۱۴۰۲، سراسر ایران:
حجاب شما زیر نظر دوربینهای مداربسته است!!!
© نویسنده و عکاس: محمد جواد نعمتی
تمامی حقوق مادی و معنوی این مطلب محفوظ است.
سلام محمد جواد عزیز وای مثل یه فیلم همه چیز اومد جلوی چشمم با اسماعیل دیشب کلی گریه کردیم عجیب روز و شب هایی بود خانم بهرنگ یادته دوچرخه خودشو تیکه تیکه کرد ریخت تو صندوق اسنپ تا بده به داییش وااااای انگار همین دیروز بود. اون ماجرای زلزله بم هم جیگرمو کباب کرد یادمه هر وقتی حرف بم شددرموردش گفتی چقدر مسئولین بی مقددار شدن که دارن با این مردم اینطوری رفتار می کنن ای کاش میرفتن بادوربین سراغ دزدیها و اختلاس های چند هزار ملیاردی و اونارو میگرفتن. بخدا با کارهایی که اینا میکنن دچار اضطراب شدم
ببخش اینارو نوشتم اگه صلاح دونستی پاکشون کن فقط خواستم بگم خیلی خوب بود دوست خوب و بچه محل بامعرفت.
درود سونیا عزیز. بله واقعا چه دورانی بود. برای وقتی که گذاشتی ازت بی نهایت سپاسگزارم.
سلام آقا جواد
خیلی خوب بود داداش گلم
امیدوارم برسه به اونایی که فک می کنن همه بد هستن جز خودشون
یاعلی
درود اسماعیل عزیز . به نکته خوبی اشاره کردی. کاملاً موافقم.
زن…
چه موجود قویی
درود مینا عزیز. زن همیشه قوی، تاثیرساز و تاثیرگذار بوده. سپاس فراوان
روایتهای بسیار بسیار تامل برانگیزی بود.
تفکر، سکوت و غصه
درود آرمان عزیز. بسیار سپاسگزارم.
این نوشتار خلاصه اتفاقات دهه های اخیر ایران، جامعه و مردم را نشان داد که همیشه کنار همند و متاسفانه سیستم نظم و امنیت وکمک رسانی حکومتی برخلاف آنچه باید باشند در خدمت مردم نیستند و ماهیت وجودی شان برای غیر مردم تعریف شده.
پس چرا اینطوریه؟
آیا واقعن ” همه ی ما شریک جرم ایم”
اینکه خودمان را قربانی سیستم می دونیم کافیه واسه سکوت
درود زهره عزیز. از پیام و دقت نظر شما بسیار سپاسگزارم. حقیقت هم این است ولی شخصاً معتقدم نباید سکوت کرد. اتفاقا باید مسایلی از این دست گفته شود تا مسئولانی که مثل کبک سرشان در برف است بدانند چه بوده و چه شده. باز هم سپاس.
این تیتر پایانی شما تکان دهنده است ولی امید جایی است که این پایان ماجرا نیست.
درود سحر عزیز. کاملاً موافقم. همه ما با امید زنده هستیم. سپاس فراوان
عالی بود جواد جان
درود افشین عزیز. ممنون که وقت گذاشتی و مطلب را مطالعه کردی.
عالی بود
و من تحت نظر دوربین های مدار بسته به روایت هشتم فکرمیکنم
درود مژگان عزیز. ممنون از وقتی که به مطالعه مطلب اختصاص دادی. بله کاملاً درست گفتی. همه تحت نظر دوربین های مداربسته هستیم.
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
خاک پای مردم ایرانم با هر پوشش و دین و اعتقادی
تف به مسولانی که در حق مردم و ایران جفا کنن تف
درود شهاب عزیز. برای شما سلامتی و پیروزی آرزومندم و بابت پیام پر مهرت بسیار سپاسگزارم.
درود بر شما آقای نعمتی. با روایتشما غریبه نیستم. با تأسف چه سریع داریم به عقب بر می گردیم. تکنولوژی برای ما اسباب ارتجاع شده.
درود مجتبی عزیز. کاملاً با شما هم نظر هستم ولی معتقدم که ارتجاع ناشی از تکنولوژی به واسطه فهم نادرست تصمیم گیران از تکنولوژی روی می دهد. از آنجایی که در ساختار اجرایی جامعه ما اساساً هیچگاه درک درستی از تکنولوژی وجود نداشته و ندارد همیشه میزان تحجر و رفتارهای ناشی از آن نیز بسیار ملموس تر بوده و مشکلات عدیده ای برای آحاد جامعه ایجاد کرده است. سرک کشیدن در حریم خصوصی و عقاید فردی شهروندان نمونه بسیار برجسته آن است.
بسیار عالی بود.
محدودیت و ممنوعیتهای دیروز امروز یک امر عادی است.
و فاکتور مهمی که برای وقوع تغییر بدان نیاز داریم زمان است و اصلاح تفکر.
در مقابل تکنولوژی و جریان رو به پیشرفت نمی توان مقاومت کرد و این مقاومت دیر یا زود شکست خواهد خورد، چون جریان رشد، اغلب به سوی رفاه بیشتر بشر بوده و پیروز میدان، البته باید به شیوه درست از آن بهره مند شد.
راستی با افتخار دعوتید به :
https://zahrazamanlou.ir/3965/%d9%85%d9%87%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%88%d8%a8%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%aa-%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%db%b1%db%b7/
درود زهرا عزیز. از توصیف و تحلیل ارزشمند شما بسیار خرسند شدم. همین طور قدردان محبت سرکار بابت معرفی که از بنده داشتید هستم. با آرزوی بهترین ها